احضار محبت و عشق از راه ...

متن مرتبط با «سپاه» در سایت احضار محبت و عشق از راه ... نوشته شده است

چرا فرمانده سپاه منطقه ۱۰ شهید شد؟

  • خبرنگار ما روز سه شنبه ۱۴ شهریور ماه سال ۱۳۸۳ در تماسی با بیمارستان ساسان خبری به این شرح منتشر می کند: آزاده پیمان، پرستار بخش ICU بیمارستان ساسان با بیان اینکه وضعیت جسمانی حاج داود کریمی بسیار وخیم است، گفت: متاسفانه شواهد و قرائن نشان می دهد که امید زیادی به ادامه زندگی این جانباز شیمیایی نیست. فقط باید برای وی دعا کرد. چند ساعت پس از انتشار این خبر، سردار «حاج داود کریمی» فرمانده ,فرمانده,منطقه ...ادامه مطلب

  • مهریه ام یک سکه به نیت یگانگی خدا بود/ از محسن خواستم لباس مقدس سپاه را به تن کند / در خانه ما مدام حرف از شهدای مدافع حرم بود/ دعا می کردم شهید بشود ولی اسیر نه! /دفعه آخر گفتم مطمئنم این بار شهید می شوی

  • دفعه آخری که می خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می روید به شهادت می رسید. گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم؛ ولی دعا کن روسفید بشوم.» من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم...,مهریه,یگانگی,محسن,خواستم,لباس,مقدس,سپاه,خانه,مدام,شهدای,مدافع,کردم,شهید,بشود,اسیر,دفعه,گفتم,مطمئنم,شهید ...ادامه مطلب

  • مهریه ام یک سکه به نیت یگانگی خدا بود/ از محسن خواستم لباس مقدس سپاه را به تن کند/دعا می کردم شهید بشود ولی اسیر نه! /دفعه آخر گفتم مطمئنم این بار شهید می شوی

  • پایگاه انقلاب نیوز: دفعه آخری که می خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می روید به شهادت می رسید. گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم؛ ولی دعا کن روسفید بشوم.» من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم...,مهریه,یگانگی,محسن,خواستم,لباس,مقدس,سپاه,کنددعا,کردم,شهید,بشود,اسیر,دفعه,گفتم,مطمئنم,شهید ...ادامه مطلب

  • مهریه ام یک سکه به نیت یگانگی خدا بود/ از محسن خواستم لباس مقدس سپاه را به تن کند / دعا می کردم شهید بشود ولی اسیر نه!

  • دفعه آخری که می خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می روید به شهادت می رسید. گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم؛ ولی دعا کن روسفید بشوم.» من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم...,مهریه,یگانگی,محسن,خواستم,لباس,مقدس,سپاه,کردم,شهید,بشود,اسیر ...ادامه مطلب

  • مهریه ام یک سکه به نیت یگانگی خدا بود/ از محسن خواستم لباس مقدس سپاه را به تن کند / دعا می کردم شهید بشود ولی اسیر نه! /دفعه آخر گفتم مطمئنم این بار شهید می شوی

  • دفعه آخری که می خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می روید به شهادت می رسید. گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم؛ ولی دعا کن روسفید بشوم.» من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم...,مهریه,یگانگی,محسن,خواستم,لباس,مقدس,سپاه,کردم,شهید,بشود,اسیر,دفعه,گفتم,مطمئنم,شهید ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها