احضار محبت و عشق از راه ...

متن مرتبط با «مقدس» در سایت احضار محبت و عشق از راه ... نوشته شده است

طنین عطر ملکوتی «دعای عرفه» در قدمگاه شهدای دفاع مقدس پیچید+عکس

  • مراسم قرائت دعای روح بخش عرفه با حضور مردم، زائران و کاروان های راهیان نور در یادمان های مناطق عملیاتی دوران دفاع مقدس برگزار شد. به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا ، نهم ذی القعده که به روز عرفه نامیده می شود، مردم ایران با حضور اماکن مقدسه همصدا با حاجیان بیت الله الحرام در صحرای عرفات و همنوا با زمزمه های عارفانه سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع)، دعای عرفه را زمزمه کردند تا ب,ملکوتی,«دعای,عرفه»,قدمگاه,شهدای,پیچیدعکس ...ادامه مطلب

  • مهریه ام یک سکه به نیت یگانگی خدا بود/ از محسن خواستم لباس مقدس سپاه را به تن کند / در خانه ما مدام حرف از شهدای مدافع حرم بود/ دعا می کردم شهید بشود ولی اسیر نه! /دفعه آخر گفتم مطمئنم این بار شهید می شوی

  • دفعه آخری که می خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می روید به شهادت می رسید. گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم؛ ولی دعا کن روسفید بشوم.» من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم...,مهریه,یگانگی,محسن,خواستم,لباس,مقدس,سپاه,خانه,مدام,شهدای,مدافع,کردم,شهید,بشود,اسیر,دفعه,گفتم,مطمئنم,شهید ...ادامه مطلب

  • مهریه ام یک سکه به نیت یگانگی خدا بود/ از محسن خواستم لباس مقدس سپاه را به تن کند/دعا می کردم شهید بشود ولی اسیر نه! /دفعه آخر گفتم مطمئنم این بار شهید می شوی

  • پایگاه انقلاب نیوز: دفعه آخری که می خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می روید به شهادت می رسید. گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم؛ ولی دعا کن روسفید بشوم.» من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم...,مهریه,یگانگی,محسن,خواستم,لباس,مقدس,سپاه,کنددعا,کردم,شهید,بشود,اسیر,دفعه,گفتم,مطمئنم,شهید ...ادامه مطلب

  • مهریه ام یک سکه به نیت یگانگی خدا بود/ از محسن خواستم لباس مقدس سپاه را به تن کند / دعا می کردم شهید بشود ولی اسیر نه!

  • دفعه آخری که می خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می روید به شهادت می رسید. گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم؛ ولی دعا کن روسفید بشوم.» من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم...,مهریه,یگانگی,محسن,خواستم,لباس,مقدس,سپاه,کردم,شهید,بشود,اسیر ...ادامه مطلب

  • مهریه ام یک سکه به نیت یگانگی خدا بود/ از محسن خواستم لباس مقدس سپاه را به تن کند / دعا می کردم شهید بشود ولی اسیر نه! /دفعه آخر گفتم مطمئنم این بار شهید می شوی

  • دفعه آخری که می خواست به سوریه برود به محسن گفتم من مطمئنم شما این بار که می روید به شهادت می رسید. گفت: «هنوز برای شهادتم مطمئن نیستم؛ ولی دعا کن روسفید بشوم.» من که اما هنوز مصر بر شهادتش بودم...,مهریه,یگانگی,محسن,خواستم,لباس,مقدس,سپاه,کردم,شهید,بشود,اسیر,دفعه,گفتم,مطمئنم,شهید ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها